محل تبلیغات شما

عمری که میگذره



امشب خیلی به کفتر فکر کردم و عکساشو دیدم و ظبت صدا های خیانتاشو پیام ها  ی نامردیاشو دیدم هشت ساعت سر کار بودم به یادش فقط که چرا این همه نامردیشو فقط برای منی که خیلی دوسش داشتم کرد از برادراش و پدرو مادرش بیشتر دوسش داشتم

دیشب جا مغازه دیدمش رسوندمش سر تمرینش نمیدونم چرا دیگه دلم نمیخواد ببینمش دیگه حسی ندارم بهش دستشو گرفتم دیگه بدم میامد رضا غروبش سوار ماشینم بود تا گفت اون اومد سریع رضا رو پیاده کردمو رفتم


باز پاییز تو راهه

باز با کفترم نیمه قهر کردم دیگه بهم کار نمیده نمیگه ببرمش ورزشگاه هفته ایی 3 تا 4 تا کار میداد و چیزی میخواست الان یه هفته هست تحویل نمیگیرم و کار نمیده بهم ولی پیام داده که شرمنده ام برام کمه چون یه چیزه جزعی ازش خواستم انجام نداد یعنی دوست نداشت انجام بده یک طرفه بود زیادی

برای رضا داشت تو اوج گرما کمک میکردو بیل میزد رضا خودش رفته تهران عشق و حال و دختر بازی اینو گذاشته براش خرحمالی مفت کنه اونوقت من که تو زندگیش تک بودم هرچی میخوام میگه نهناراحتی من اصلا براش مهم نیست


یه شب کفتر اومد پیشم بهم گفت میخوام تابستان بریم دریا گفت خوبیاتو میخوام جبران کنم

گفت یه شب پایگاه جلسه بود دیزی دادیم مصطفی کل ظرفا رو برا من گذاشت تنهایی شستمش و همه رو برد فوتبال منو نبرد گفتم برای کسی وقت بزار که برات وقت بزاره کلی زورش اومده بود گفت از این به بعد میخوام بپیچونمش منو خوشحال کرد گفت سال دیگه کلیدو جلوش میندازم اومده بود پیشم تنقلاتو ببره روزش براش شارژ فرستادم ظهر هم رسوندمش زمین فوتبال گفت دنبال علی هم رفتیم

حالا جالب اینجاست که فرداش دو روز بعد بهش زنگ زدم گفتم کارت دارم سریع زنگ زد گفت بیام با پدرم بیرون بود گفتم بیاد پاور بانکمو ببره امتحان کنه سالمه یا نه سریع اومد و گوشیش یک درصد شارژ داشت دو تا باطری رو پر کرد از خدا خواسته چون شارژرش دست خودش نبود دست رضا بود

ولی دیگه بزرگ شده شاید دیگه به دردم نخوره چون مشکلات خودش زیاد میشه

ولی چه جنگ هایی این مدت 5 سال باهاش کرده بودم


دیگه از جواد سیر شدم دیگه دلمو زده دیگه خبری نمیگیره و منم خبری نمیگیرم چون دلمو خیلی شده

5 سال براش زحمت کشیدمو جواب زحماتمو نداد فقط برای دیگران کاری انجام میداد کسایی که اونو برای خرحمالی میخواستنش ولی هنوز بچه بود ولی الان داره تو 19 سال میره فکر نکنم دیگه بچه باشه ولی دیگه هیچ حسی بهش ندارم میخوام بیشر منو نبینه و بیشتر حسرتمو بخوره

5 سال این همه از خواب و استراحتم به خاطر این زدم این همه خرجی که برای این کردم حتی یک بارم هم کارامو انجام نداده لامصب بیش از حد دلمو شده به این زودیا نمیبخشمش

بهترین روز های زندگیشو با من گذروند

از چیزی که میترسیدم سرم اومد از همین که بزرگتر بشیمو اون دیگه بره به کار رو زندگی خودش برسه برای من وقتی نداشته باشه ولی خیلی برای خیلی کسا جان داد خیلی تو اوج خستگی خیلی کارا برای خیلی از معتاد ها و کسایی که رسش رو کشیدن و آدم حسابش نکردن

دلخورم ازش و نمیبخشمش


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

عاشق کسی که عاشقم نیست...